بعضى بايد از مرگ بترسند

ساخت وبلاگ

بله كسانى كه ايمان به آخرت ندارند و از انجام واجبات و ترك كارهاى حرام سر باززده‏ اند و از هيچ‏گونه ستم و ظلم و حرام‏خوارى و عياشى و آدم‏كشى و غيره، كوتاهى ننموده‏اند، حتما بايد از مرگ بترسند.

 

در كتاب نفيس و ارزشمند مجموعه‏ ى ابن ابى فراس‏[1] حالات و گفتار بعضى افراد را در هنگام مردن مى‏نويسد:

از جمله‏

 

معاويه، كه گفت اى كاش من يك مرد عادى از قريش بودم و به حكومت و رياست نرسيده بودم.

 

عبد الملك مروان در هنگامى كه آثار مرگ را در خود ديد گفت: مرا دور شهر دمشق بگردانيد؛ در حال گردش، چشمش به گازرى افتاد كه در حال شستن لباس با دست بود و بعد با چوب مخصوص به آن مى‏كوبيد. گفت: به خدا سوگند آرزو داشتم كه مثل او هر روز خوراكم را با دست خودم تهيه مى‏كردم و اصلا والى و حاكم بر مردم نشده بودم. شخصى به نام ابو حازم، كلام او را شنيد. گفت: خدا را شكر كه اين‏ها در هنگام مرگ، آرزو مى‏كنند كه مثل ما باشند. هارون الرشيد- كه از همه پرقدرت‏تر بود- هنگام مرگ گفت: كفنم را بياوريد تا به دست خودم بشويم و درحالى‏كه مى‏شست نگاهى به آن مى‏نمود و مى‏گفت:

 

يا ليتها كانت القاضية ما أغنى عني ماليه هلك عني سلطانيه؛[2] بالاخره مال و ثروتم هيچ به درد من نخورد، تمام سلطنت و قدرتم بر باد رفت، اى كاش همه‏ى اين حساب و كتاب‏ها گذشته بود.

 

مأمون عباسى نيز در هنگام مرگ مقدارى خاكستر طلب كرد و روى آنها مى‏غلطيد و مى‏گفت: اى كسى كه سلطنت و ملكش از بين رفتنى نيست بر كسى كه ملكش از بين رفت رحم كن. شما چه فكر مى‏كنيد آيا با كشتن امام رضا عليه السلام خدا بر او رحم مى‏كند؛ مگر نص آيه‏ى قرآن نيست كه مى‏فرمايد: و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و أعد له عذابا عظيما؛[3] هركس مؤمنى را عمدا به قتل برساند، پس كيفر او جهنم و آتش است كه براى هميشه در آن خواهد بود، (كجا رسد كه امام معصوم مفترض الطاعة باشد) و خشم خدا بر او خواهد بود و عذاب بزرگى براى او مهيا و آماده نموده است.

 

عمرو بن عاص، آن روباه مكار، نيز هنگام مرگ نگاه به صندوق‏هاى پول خود

مى‏نمود و مى‏گفت: آيا كسى هست كه تمام اين پول و ثروت را بگيرد و مرا از مرض نجات دهد؟ هم‏چنين حجاج بن يوسف ثقفى، كه قايل بود بهترين وقت من زمانى است كه كسى را بكشم و جان كندن او را تماشا كنم، در هنگام مرگ مى‏گفت: خدايا مرا ببخش، ولى به راستى مى‏دانم كه همه‏ى مردم هم‏نظرند بر اين‏كه مرا نخواهى بخشيد.

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد:

قال اتى النبى صلى الله عليه و آله رجل فقال مالى لا احب الموت فقال له الك مال قال نعم قال فقدمته قال لا قال فمن ثم لا تحب الموت‏[4]؛ مردى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مشرف شد و عرض كرد: چرا من مرگ را دوست ندارم (وحشت دارم)؟ حضرت فرمود: آيا ثروتمند هستى؟ عرض كرد: آرى.

فرمود: از مالت پيش فرستاده‏اى (كار خير كرده‏اى حقوق واجبه‏اش را داده‏اى)؟ عرض كرد: خير. فرمود: به همين جهت از مردن وحشت دارى.

هم‏چنين مى‏فرمايد:

قال رجل لابى ذر رحمه الله: ما لنا نكره الموت؟ قال لانكم عمرتم الدنيا و خربتم الاخره فتكرهون ان تنقلوا من عمران الى خراب قيل له: فكيف ترى قدومنا على الله قال اما المحسن فكالغائب يقدم على اهله و اما المسى‏ء فكالآبق يقدم على مولاه قيل فكيف ترى حالنا عند الله؟ قال: اعرضوا اعمالكم على كتاب الله تبارك و تعالى إن الأبرار لفي نعيم و إن الفجار لفي جحيم‏[5]: قال الرجل فاين رحمة الله: قال ان رحمة الله قريب من المحسنين‏[6]؛ شخصى به ابى ذر غفارى گفت: چرا ما از مردن بدمان مى‏آيد و از آن خوش نداريم؟

پاسخ گفت: زيرا شما دنيا را آباد كرده‏ايد و آخرت را خراب نموده‏ايد؛ پس ناراحت هستيد كه از جاى آباد به جاى خراب و ويران برويد.

پرسيد: ورود ما بر خداى متعال چگونه خواهد بود؟ گفت: اما فرد

نيكوكار مثل مسافرى است كه از سفر برگشته و بر خانواده و فاميلش وارد مى‏شود و اما انسان بدكار و گناهكار مثل برده‏اى است كه از مولايش فرار نموده و او را نزد مولا آورده‏اند پرسيد: پس حال ما را در نزد خداى متعال چگونه مى‏بينى؟ پاسخ داد: شما خودتان را بر قرآن عرضه كنيد و اعمالتان را با آن بسنجيد كه مى‏فرمايد: به درستى كه نيكان در ناز و نعمت‏اند و گناه‏كاران فجار در جهنم. آن مرد پرسيد: پس رحمت خدا چطور مى‏شود؟ ابو ذر گفت: قطعا رحمت خدا به افراد نيكوكار خواهد رسيد.

از حادثه ترسند همه كاخ‏نشينان‏

 

ما خانه به دوشان غم سيلاب نداريم‏

   

 

پس خلاصه اين‏كه سه عامل موجب ترس و وحشت ما از مرگ مى‏شود: يك.

ضعف ايمان به آخرت و بهشت و نعمت‏هاى آن؛ دو. محبت و علاقه‏اى كه به دنيا و زندگى و زن و فرزند و ثروت داريم؛ سه. نداشتن حسنات كامل و عدم انجام وظيفه‏ى بندگى به تمام معنا.

ما را از همان كودكى از مرگ ترسانيده‏اند، بزرگ هم كه شديم براى ترسانيدن از هر چيزى، مى‏گويند خطر مرگ دارد و مرگ را هيولايى وحشتناك، كه ما فوق تصور باشد، جلوه داده‏اند؛ درحالى‏كه اگر انسان به اين نتيجه برسد كه به سير تكاملى مى‏رود و به جايى بهتر و نعمت‏هايى افزون‏تر خواهد رسيد، نه تنها نمى‏ترسد، بلكه آرزو مى‏كند كه به آن برسد. خداوند در سوره‏ى واقعه و سوره‏ى انسان نعمت‏هاى بهشت را آن‏چنان شيرين و جذاب بيان مى‏كند كه مؤمن سراپا آرزوى آنها را مى‏نمايد.

يطوف عليهم ولدان مخلدون بأكواب و أباريق و كأس من معين لا يصدعون عنها و لا ينزفون و فاكهة مما يتخيرون و لحم طير مما يشتهون و حور عين كأمثال اللؤلؤ المكنون جزاء بما كانوا يعملون؛[7] نوجوانانى آراسته و

مرتب، پيوسته به گرد آنان مى‏گردند با قدح‏ها و جام‏هاى (شراب طهور) بهشتى از نهرهاى جارى شرابى كه سبب مستى نيست و ميوه‏هايى از هر نوع كه بخواهند و گوشت پرنده، از هرچه كه دل آنان بخواهند، و همسران حور العين دارند، هم‏چون مرواريد در صدف از زيبايى، تمام اين‏ها پاداش اعمالى است كه در دنيا انجام داده‏اند.

آرى به تعبير خود قرآن، مؤمن پس از مردن مى‏گويد:

يا ليت قومي يعلمون بما غفر لي ربي و جعلني من المكرمين؛[8] اى كاش بستگانم مى‏دانستند من كجا رفته‏ام و خداوند گناهان مرا آمرزيده و مورد لطف و اكرام قرار داده است.

(و در ناز و نعمت هستم) زبان حال و قال مردان خدا اين است.

مرگ اگر مرد است گو نزد من آى‏

 

تا در آغوشش بگيرم تنگ‏تنگ‏

او ز من جانى ستاند جاودان‏

 

من ز او دلقى ستانم رنگ‏رنگ‏

   

[9]

 

 



[1] ( 3). ج 1، ص 381.

[2] ( 1). سوره‏ى الحاقه، آيه‏ى 69.

[3] ( 2). سوره‏ى نسآء، آيه‏ى 93.

[4] ( 1). بحار الانوار، ج 6، ص 127.

[5] ( 2). سوره‏ى انفطار، آيه‏ى 13.

[6] ( 3). سوره‏ى اعراف، آيه‏ى 56؛ بحار الانوار، ج 6، ص 137، و ج 22، ص 402.

[7] ( 1). سوره‏ى الواقعه، آيه‏ى 17- 24.

[8] ( 1). سوره‏ى يس، آيه‏ى 26.

[9] جزايرى، محمدعلى، دروس اخلاق اسلامى، 1جلد

همسفر تا بهشت...
ما را در سایت همسفر تا بهشت دنبال می کنید

برچسب : بعضى,بايد,مرگ,بترسند, نویسنده : akhlagh1a بازدید : 301 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 19:03